گزارشها


کوچی ها به مثابه ابزار سیاسی


کوچی ها در افغانستان مردمان خانه بدوش و مالدار را گویند که رویهمرفته بدوطرف مرزهای افغانستان و پاکستان رفت و آمد داشته و شامل احصائیه رسمی یا اداری هویت و تابعیت افغانی نمی باشند ، اما برخلاف دارای حقوق در کشور بوده و در برا بر آن کدام مکلفیت ندارند.اسکان کوچی ها درکشور در زمان سلطنت محمد نادر و ظاهر شاه تحت یک برنامه بویژه در ولایات پروان ، بغلان ، کندوز ، تخار ، سمنگان ، بلخ  ، جوزجان ، فاریاب ، بادغیس و هرات طوری صورت گرفت که زمین  ، خانه و کاشانه ساکنین بومی یا اقوام اصلی تاجیک ، ترکمن و ازبیک را در ولایات متذکره به جبر و زور گرفته به آنها هدیه کردند و بدین وسیله اکثریت آنانیکه ملکیت شان استملاک شد ناگزیر خود با اعضای فامیل بحیث نوکر ، دهقان و مزدور در خدمت اسکان شدگان جدید الورود قرار گرفتند و بدینترتیب در حدود تقریبا دونیم ملیون کوچی تا سال 1352 در ولایات متذکره ، وادی کوهدامن ، پروژه هلمند وغیره اسکان گردیدند.در نتیجه سروی و مطالعات سال 1346 که توسط یک تیم پروگرام انکشافی ملل متحد در ده ولایت متذکره که بخاطر معلوم کردن ( لیدر شیپ ) یعنی زعامت محلی صورت گرفت و من نیز عضویت این تیم را داشتم چنان برملا شد که اکثریت مطلق موقف های اداری و رهبری محلی از قبیل ارباب قریه ، وکیل گذر ، ده باشی ، صد باشی ، میر آب باشی ، سورتچی ، رئیس بزکشی و حتی وکالت شورا را همین اقلیت ناقلین دارا بودند. بدینوسیله تعیین افراد مذکور در این موقف ها از طرف حکمرانان وقت صورت می گرفت و نقش اساسی در تحقیق این برنامه را در ولایات ترکستان محمدگل مومند رئیس تنظیمیه وقت و در قطغن شیرخان ناشر بعهده داشتند. برنامه اسکان شامل تأمین امتیازات اقتصادی ، فرهنگی و اداری به ناقلین ناشی از پالیسی دولت وقت بود ، چنانچه استملاک و هدیه ملکیت مردم بی دفاع بومی ، کمک های مالی بنام تقاوی  و کریدت های دراز مدت زراعتی ، تغییر نام محلات به نمونه مثال ولسوالی بوینه قره به شولگره و بندر قزل قلعه به شیرخان ، جمع آوری کتب و اسناد تاریخی از نزد باشندگان بومی و از بین بردن آنها حتی مسلح کردن ناقلین تحت نام دفاع از خود در دستور کار این برنامه بود که عواقب حقوقی آن امروز دامنگیر باز سازی گردیده است. زیرا تطبیق این برنامه اسکان مغرضانه و ظالمانه موجب تنش ها ، نفاق ها و بد بینی گردیده ووحدت ملی را در منطقه خدشه دار کرده است. چنانچه ناقلین تا هنوز در ولایات متذکره بین باشندگان بومی به صفت مهمان ناخوانده و ناقل خطاب شده و مرزعمیق بین این دو صنف ساکن منطقه وجود دارد و به همین علت زمانیکه طالبان و شبکه القاعده وارد ولایات شمال کشور شدند اکثریت ناقلین در تبانی با طالبان یکبار دیگر تجدید مظالم ناروا و کشتار محمد گل مومند را بالای ساکنان بومی روا داشتند و با شکست طالبان این یاران و مددگاران طالبان بار دیگر آواره شدند.مطلب اساسی در اینجاست که همواره در سرشماری ها ، احصائیه گیری ها و پلانگذاری های دولتی تخمین دونیم تا سه ملیون کوچی وانمود میگردد در حالیکه این رقم و حتی بالاتر از آن اسکان شده و در حال حاضر درکشورکوچی خانه بدوش وجود ندارد و اگر هم باشد بالاتر از صدهزارفامیل نیست. اما برای گرفتن حقوق بدون مکلفیت کماکان از نام کوچی با همان ارقام یاد شده و بنام آنها امتیازات کسب میگردد. به نمونه مثال در لست نمایندگان مردم در لویه جرگه بنام کوچی ها نیز یک رقم درشت در نظر گرفته شده است.گذشته از این قوم احمدزی از سالیان دراز باینطرف در وادی لوگر اسکان شده دارای زمین ، باغ  ، خانه ، سرای ، دکان ، تجارتخانه ، ترانسپورت و معاملات تجارتی در داخل و خارج کشور هستند که محترم غنی احمد زی وزیر مالیه یکی ازاین قوم می باشد. اما خبرهای تازه بیانگر آنست که بازهم بنام کوچی هزارها هکتار زمین ملکیت بیت المال در ساحهً پلچرخی کابل توسط  احمدزی ها در تبانی با محترم غنی احمد زی که پیوسته شعار عدالت و شفافیت میدهد تصرف و تملیک گردیده و در ولایت ننگرهار زمین های پروژه کانال ننگرهار توسط عدهً دیگری بنام کوچی ها اشغال و دولت در بازستانی آن ملکیت بمشکلات مقاومت روبرو میباشد.سوال اینست که تا چه وقت از نام کوچی ها  بمثابهً یک ابزار سیاسی از یکطرف در بالابردن ارقام یک ملیت مورد استفاده قرار می گیرد و از طرف دیگربا استفاده  از این نام در امور اداری و مالی کشور بهره برداری صورت میگیرد ؟دولت وظیفه دارد که تامین عدالت اجتماعی را متکی به قانونمندی در دستور کار خویش قرار دهد زیرا نظر به قانون تمام اتباع کشور دارای حقوق مساوی و برابر اند و صراحت کامل حکم قانون بالای اتباع کشور است. بعبارهً دیگر افغان کسیست که تبعهً کشور باشد یعنی تذکره تابعیت افغانی داشته که این امر خود مبین هویت افغانی هر فرد میباشد و قانون هرگز استثنا را نمی پذیرد. اما کوچی ها تا امروز بخاطرقبول و انجام مکلفیت حاضر به تابعیت و گرفتن تذکره و شامل شدن د راحصائیه رسمی دولت نمی باشند و به همین دلیل است که صاحب حقوق هستند و کدام مکلفیت در برا بر آن ندارند. بناء مطابق به حکم قانون باید اولا هویت افغانی کوچی ها تثبیت و بعدا ذیحق شمرده شوند ، در غیر آن هر فرد بیرون مرز می تواند تحت این نام داخل افغانستان شده و از این نام بهره برداری کند ، چنانچه تا حال چنین شده وزمینه توجیهات ناروا ارایه گردیه است.اما امروز افغانستان و مردم آن از لحاظ خصوصیات ملی خویش کشور و مردم دیروز نیستند. امروز ، همه بیداری ، شعور سیاسی و آگاهی اجتماعی کسب کرده اند و هریک به حقوق ووجایب ملی خود پی برده اند ، بناء به مسالهٌ کوچی بحیث یک ابزار سیاسی باید خاتمه داده شود و مطابق به احکام قانون بایست هویت افغانی شان تثبیت شود. و اگر هنوز عده ای خانه بدوش و بدون سرپناه قرار داشته باشند به اسکان کردن شان در پروژه های دولتی طور عادلانه اولویت داده شود.

هاشم "طوفان"

کوچیها درد سر بزرگ برای بدخشان


یکی از معضلات عمده مردم بدخشان نداشتن زمین کافی است و سالانه در بسیاری مناطق بدخشان بر سر مسئلهِ مالچرها بین خود اهالی بدخشان اختلافات بروز میکند سالانه در مناطق مختلف بدخشان جنگها و کشمکشها به خاطر استفاده از علفچر بین بدخشانیها بروز میکند زمانیکه مردم خود بدخشان از نبود علفچر رنج میبرند یک سوال پیدا میشود که چرا کوچیها رمه های خویش را به بدخشان ببرند؟

 تا زمان قبل از جنگ مردم بدخشان منحیث مسلمانان  رحم دل وواقعبین ازینکه خود گوسفند کافی نداشتند میگفتند چون علف زیاد است خیر است  به عوض اینکه بی استفاده بماندکوچیها میتوانند ازان استفاده نمایند که اینهم در جمع صواب است اما در شرایط کنونی نفوس بدخشان چند برابر شده و صدها هزار نفر همین حالا بی خانه و بی زمین روزگاری سختی را به سر میبرند ، یگانه زمینه رشد اقتصادی در بدخشان انکشاف توریزم ، باغداری و مالداری است زیرا بدخشان در حالیکه بیشتر از یک میلیون نفوس دارد زمین زراعتی کمی دارد و علاقه مردم به مالداری روز به روز فزونی یافته است که بدین اساس دیگر نیازی ندارند علفچرهای خود را در اختیار کوچیها قرار دهند .

در گذشته ها چون از یکطرف حکومتهای ستمگر و خود کامه جنایاتی زیادی را در حق مردم نموده بودند مردم از ترس دولتها اعتراضی کرده نمیتوانستد واز جانب دیگر کوچیهای مسلح اهالی را تهدید به قتل میکردند و بیشتر حاکمان بدخشان هم از هم تباران کوچیها بود مردم این جام زهر  را نوشیده خاموش بودند اما امروز وضع چنین نیست .همگان میدانند که  بر علاوهِ اینکه همین حالا صدها هزار بدخشانی بی زمین در کوه ها ودره ها ساکن اند و سالانه هزاران تن آنها در اثر خشک سالیها و سیلابها خانه ویران و مهاجر میشود و حتی یک متر جای برای سر پناه ندارند ده ها هزار بدخشانی دیگر از سالها بدینسو در ولایات کندز، تخار و بغلان به شکل خانه بدوش زندگی دارند و یک متر جای برای بود و باش ندارند چرا حکومت جهت اسکان آنها در دشتهای بی پهنای کندز و تخار و بغلان یک نمره زمین نمیدهد؟ چگونه حکومت و عدالتیست که به فکر بود و باش و شکم حیوانات یک گروه از اتباع خویش است اما گاهی هم به فکر بهبود وضع زندگی گروهی دیگراز اتباع خویش نیست مگر در نزد نظامها اتباع درجه بندی شده اند که حیوانات یک قوم بر آدمهای قوم دیگر رجحان داشته باشد؟ مگر درقانون اساسی افغانستان مواد نا مرئی هم گنجانیده شده است که فقط با عینک سیاه قومگرایی . شئونیستی قابل رویت است؟ برای حیوانات یک قوم هزاران هکتار زمین در سرزمینهای دیگران اختصاص داده میشود اما برای انسانهای قوم دیگر سه بسوه زمین در سر زمین خودشان جهت سرپناه پیدا نمیشود؟ زمانیکه کوچی در یک نقطه افغانستان از غصب ملکیت مردم محل باز داشته میشود صد هئیت آنهم با ترکیبی از حامیان کوچی ها عازم محل میشوند و زمین را به کوچی تسلیم میکنند اما اقوام دیگر به علت نداشتن سه بسوه زمین در سر زمین خود شان رنج میبرند و سالانه هزاران تن به علت اسکان در مناطق کوهستانی طعمه سیلاب و فقر و مرض میشوند. تا حال چند هئیت جهت حل معضلهِ مسکن بدخشانیها از طرف اینهمه حکومتها تعین شده است؟اگر گوسفند کوچی مرد گوسفند دیگر دارد اما سالانه ده ها هزار کودک و زن و مرد بدخشی به علت همین مصیبتهای ناشی از سکونت در مناطق صعب العبور میمیرند و برعلفچر عقب خانه او کوچی ادعای مالکیت دارد تا حال چه کسانی فکری بحال آنها کرده است؟جالبتر اینست که یک گروه معلوم الحال در دولت و پارلمان از مدتی بدینسو طی برنامه خاصی جابجای ولسوالان و قوماندان های امنیه طرفدار کوچیهارا در آن ولسوالیهای بدخشان که علفچر ها دران موقیعت دارد ( بهارک ، شهدا، شغنان ، یفتل پایان ، کشم ، راغ ...)رویدست گرفته اند که تاحدی زیادی در تطبیق  پلان خویش موفق بوده اند و بیشتر قوماندانان وولسوالان را خصوصاً از ولایت بغلان درین ولسوالیها جابجا کرده اند تا امسال امنیت عام و تام کوچیها را مانند دوران حاکمیت محمد گل مومند و شیرخان تامین کنند در حالیکه ولسوالان وقوماندان های بر کنار شده این ولسوالیها که به مراتب شایستگی و کفایت شان از مسئولین مجهول الهویه جدید بیشتر است بی سرنوشت گردیده اند که مااز مردم بدخشان ، چیز فهمان و روشنفکران بدخشان ( منظور از روشنفکران بر خلاف تعبیر معمول در کشور کسانی نیست که شراب مینوشند و اعتقاد به دین و رسوم مردم ندارند بلکه منظور از کسانی است احساس دارند ، درد دارند و تفکر منطقی دارند ) ، نمایندگان بدخشان در شورای ملی و شورای ولایتی ( در صورت که منافع شخصی و گروهی و اقتصادی شان در دفاع از منافع بدخشانیها متضرر نشود) میخواهیم تا با استفاده از تمام امکانات دست داشته مانع تطبیق این پلان شوم  و ظالمانه گردند بر اساس گزارشات رسیده تعدادی زیادی از کوچیهای بغلان ، کندز و بغلان پول زیادی را جهت پرداخت مخارج این قوماندانان وولسوالان و همکاران تطبیق برنامه های انها جمع آوری نموده اند.

بنابرین تا زمانیکه مسئله بی سرپناهی صدها هزار بدخشانی حل نگردد مردم بدخشان دیگر حاضر نیست تا علفچرهای خویش را در اختیارکوچیها یا مالداران دیگر بگذارند اگر سخن بر سر برادریست بیایند از زمینهای آن ولایات برای بی سرپناهان بدخشان جای سرپناه بدهند ، رمه های بدخشانیها را در موسم زمستان در مالچرهای کندز و تخار و بغلان اجازه چرا بدهند دران صورت مردم بدخشان هم عمل باالمثل را خواهد نمود و صرف حق استفاده را در یک چوکات معین به شکل اجاره برای آنها خواهد داد نه به عنوان اینکه انها مالک علفچرها هستند.

اگر منطق این باشد که جنگلات و مالچرها ملکیت دولت است اگر قرار باشد که مردم ازان استفاده نماید در قدم نخست باید مردم محل ازان استفاده نماید نه مردم دیگر. اگر چنین نیست آیا دولت حاضر است  قسمتی از جنگلات چارتراش کنر و  جلغوزه پکتیا  ولغمان یا پسته زارهای بادغیس و زمینهای برنج تخار و کندز و بغلان را در اختیارمردم بدخشان بگذارد که در وقت حاصل ازان استفاده نمایند؟ آیا ساکنان این مناطق حاضرند که چنین سهمی را به مردم بدخشان بدهند ؟ یقیناً که نه. جالبتر اینست که  بعضی سران کوچیها فرمانهای از شاهان ستمگر سابق را سند قرار داده ادعای مالکیت بر علفچرها رامیکنند سوال درینجاست که این شاهان با چه حقی چنین حاتم بخشیهای را نموده اند؟ آیا این زمینها میراث پدر شان بود ؟ اگر این اراضی را ملکیت دولت دانستند و کوچیها را رعیت. آیا فقط همین مردم رعیت بودند؟ آیا این شاهان در مقابل هر صد فرمان چند هزار جریب زمینی که به کوچیها و شبه کوچیها در اراضی شمال داده اند یک فرمان ده جریبه هم برای مردم  بی زمین و بی خانهِ بدخشان در کندز و تخار و بغلان و کابل و ننگرها و قندهار داده اند؟ تا درین ولایات یا مرکز کشور برای خود سر پناه بسازند. یقیناً که نه.زیرا این فرمانها همه بر بنیاد یک برنامه ظالمانه ، تفرقه افگنانه و استعمار گرانه داده شده است و بس که هیچ اساس و بنیاد قانونی ندارد بهتر است تا ضاهر شاه نمرده آنها فرمانهای دست داشته خود را برایش ببرند تا ازملکیت نادر خان و یحیی خان برای شان زمین بدهد در غیر آن فرمانهای خود را تعویذ نموده به گردن کودکانشان بیاویزند.

بدین اساس مردم بدخشان از دولت خواهانند که اگر میخواهد یک ملت واحد بسازد مطابق مفاد قانون اساسی کشور سیاست دوگانه را در قبال ساکنان افغانستان کنار گذاشته  وبرنامه اسکان کوچیها را به شکل عادلانه در مناطق که همخوانی با فرهنگ ورسوم کوچیها دارد عملی نموده درد سر مردم بدخشان را کم نمایند که همین مصیبتها و دردهای فعلی شان برای چند نسل دیگر هم کفایت میکند در غیر آن زمان آن گذشته است که کوچی ها زور بگویند یا حکومتها با استفاده از نیرنگ و ارعاب  و فریب  آنان را بر مردم تحمیل کنند و همچنان مقامات دولتی باید بدانند که دیگرنمیتوانند با اعزام چند هئیت نمایشی آنهم از همتباران کوچیها  سناریوی را به راه اندازند و مشکل را به زعم خود شان حل کنند هر فیصلهِ را باید مردم بدخشان در مورد سرزمینهای خویش نمایند و بس که درین راستا نه نیازی به نماینده وزارت اقوام است و نه نیازی به نماینده وزارت قبایل.

اگر کوچیها بیش ازین نمیتوانند به شغل مالداری بپردازند و جای برای نگهداشت گوسفندان خویش ندارند میتوانند به کار های دیگر روی آورند زیرا بگونهِ که همه میدانیم بیشتر ساکنان کره زمین در مقطعی زمانی معین خانه بدوش و کوچی بوده اند اما با گذشت زمان این شغل طاقت فرسا را رها کرده به مدارج عالی ترقی و تعالی رسیده اند این حتمی نیست که 30 میلیون ساکن این سر زمین به خاطر چند صد هزار کوچی عذاب بکشد و هر روز در هر نقطه کشور جنگ و جدال و حادثه بر پا شود همه این مصیبتهای بازمانده از چند دهه گذشته برای هفتاد نسل ساکنین این کشور کافیست. بدخشانیهای دیگر نمیخواهند که شیر و قیماق و گوشت قاق را کوچی بخورد و عذاب را آنان بکشند.شاید آمدن کوچیها به بدخشان برای چند قوماندان محلی  مفاد داشته باشد که چند گوسفند از آنها میگیرند اما آنها سالانه صدمات زیادی را به بدخشان وارد میکنند. رمه های آنها در جریان عبور از کنار مزارع ، گندم زار ها را پایمال مینمایند . کشتزاران مردم را میخورند. سرکها را با سرازیر نمودن سنگها تخریب مینمایند میتوانند امراض خطرناک و کشنده  ساری مانند ملاریای خبیثه ، سالدانه و هیپاتیت را انتقال دهند.خطر ورود مرض انفلونزای مرغان نیز خطر دیگریست که در صورت شیوع درکشور از طریق پرندگان خانگی کوچیها وجوگیها بدخشان را در آینده تهدید میکند ، همچنان بیشتر امراض متداول حیوانی مانند کسل مرغها ، مرض کشنده گاوها  که به کلتک زن  شهرت دارد امراض بز و گوسفند را نیز حیوانات کوچیها وجوگیها انتقال میدهند.بزرگترین مشکلی دیگری که کوچیها برای بدخشان ایجاد میکنند بندش یگانه راه نیمه موتر رو بدخشان میباشد راه بین کشم-  فیض آباد و فیض آباد- بهارک و راه های دیگر که گنجایش فقط یک موتر رادارد در زمان عبور رمه های کوچی برای ساعتها مسدود میگردد زیرا جای برای عبور رمه جز سرک در کنار دریا نیست که این خود باعث میشود تا ساعتها وقت مسافرین ضایع شود و در حقیقت موتر ها باید به پای گوسفندان حرکت نمایند که در بسیاری موارد مریضانیکه راهی مراکز صحی اند در جریان این توقف در راه تلف میشوند که بدینگونه سالانه خسارات هنگفتی مالی و جانی از ناحیه کوچیها و جوگیها برای مردم بدخشان عاید میگردد.




جنجال بر سر معادن لاجورد در بدخشان؛ مردم در آستانه مسلح شدن هستند


 شماری از باشندگان ولایت بدخشان در شمال شرق کشور می گویند که جنجال بر سر چگونگی استخراج معادن لاجورد در این ولایت، مردم را تا آستانه جنگ مسلحانه پیش برده است.
یک نماینده مردم در ولسوالی یمگان ولایت بدخشان می گوید که نزدیک به بیست معدن لاجورد در سه ولسوالی یمگان، جرم و کران و منجان به صورت غیر قانونی استخراج می شود.

 شماری از باشندگان ولایت بدخشان در شمال شرق کشور می گویند که جنجال بر سر چگونگی استخراج معادن لاجورد در این ولایت، مردم را تا آستانه جنگ مسلحانه پیش برده است.

او که خواست نامش در خبر گرفته نشود به خبرگزاری بخدی گفت: "قوماندان اسدالله برادر زلمی مجددی معادن این سه ولسوالی را غیر قانونی استخراج می کند و از صاحبان هر موتر که سنگ های این معادن را انتقال می دهند، از شانزده تا هفده هزار افغانی پول می گیرد."
این نماینده مردم افزود که قوماندان اسدالله پنج تا شش معدن شخصی دارد و به گفته او حتی اسدالله باشندگان محل را وادار به کار اجباری در معادن خود می کند.
جنرال بابه جان قوماندان پولیس زون 303 پامیر در شمال کشور اما موضوع کار اجباری از سوی قوماندان اسدالله را رد کرد.
آقای بابه جان گفت: "قومندان اسدالله تنها مسولیت، صد پولیس محافظت عامه را به عهده دارد واستخراج این معدن مربوط به او نمی شود."
در همین حال، نماینده مردم در ولسوالی یمگان می گوید که هزاران نفر از سه ولسوالی مسلح شدند و قصد حمله به معادن محل زندگی شان را دارند.
او می گوید در صورت که دولت جلو قاچاق و کار اجباری باشندگان محل را نگیرد، حوادث ناگواری در بدخشان رخ خواهد داد.


دستگیری شماری از فعالان مردمی
بدخشان درشمال شرق کشور موقعیت دارد که معادن طلا، لاجورد، زمرد و آهن در بخش های این ولایت موجود است.
گزارش شده است که این معادن به صورت غیر قانونی از سوی افراد که "زورمند" خوانده شده، استخراج می شود.
منبع که با خبرگزاری بخدی صحبت می کرد تایید کرد که شماری از فعالان جامعه مدنی و مردمی به شمول قوماندان فرید حاضر شده بودند که با قوماندانی امنیه بدخشان گفتگو کند اما به گفته منبع ماموران پولیس آنها را دستگیر و زندانی کردند.
داکتر فریدون از کارمندان صحی و فعال فرهنگی در ولسوالی جرم می گوید که همراه با سیزده تن دیگر از شروع هفته گذشته بدین سو، در بازداشت پولیس به سر می برند.
به گفته او درحال حاضر ماموران پولیس بدخشان ده تن از افراد بازداشت شده را پس از دو روز حبس آزاد کرده و  تنها سه تن آنان (عبدالله، ارشاد و نیک پر) هنوز هم دربازداشت به سرمی برند که به گفته داکتر فریدون افراد بازداشت شده به اداره امنیت ملی معرفی شدند.


 بدخشان درشمال شرق کشور موقعیت دارد که معادن طلا، لاجورد، زمرد و آهن در بخش های این ولایت موجود است.

فریدون به خبرگزاری بخدی گفت: "معدن لاجورد بدخشان ازسوی قومندان اسدالله برادر زلمی مجددی عضوی ولسی جرگه و جاوید به گونه غیر قانونی استخراج می شود، زمانی که من وشماری ازفعالان فرهنگی خواستیم مقام های محلی را در جریان این مضوع قرار بدهیم، از سوی پولیس بازداشت شدیم."
به گفته او، قوماندان اسدالله برادر و جاوید  از بستگان نزدیک زلمی مجددی درولسی جرگه هستند که به گونه غیرقانونی معادن را استخراج می کنند، و آقای مجددی و قوماندانی امنیه از آنان حمایت می کنند.
دربین افراد بازداشت شده، شکور شریفی، شاعر و نویسنده و قاضی ناصر عضو شورای همبستگی بدخشان نیز زندانی شدند.
در این مورد خواستیم که واکنش قوماندانی امنیه و زلمی مجددی عضو ولسی جرگه را بگیریم اما تلاش ما نتیجه نداد.



واکنش سخنگوی والی و ریاست معادن بدخشان
عبدالمعروف راسخ سخنگوی والی بدخشان با تأیید استخراج غیرقانی معادن این ولایت به خبرگزاری بخدی گفت که شماری از معادن بدخشان درحال حاضر ازسوی مردم  این ولایت به گونه غیرقانونی استخراج و به مناطق دیگر قاچاق می شود.
آقای راسخ می گوید که مقام های محلی بدخشان با همکاری ماموران امنیتی تلاش دارند که جلوی استخراج غیرقانونی معادن در این ولایت را بگیرند.
محمد اکبری رییس اداره معدن بدخشان اما می گوید که به تازگی استخراج معادن لاجورد با یک شرکت خصوصی افغانی و معدن طلا با یک شرکت ترکی قرارداد شده است.
آقای اکبری به خبرگزاری بخدی گفت: "درگذشته معادن لاجورد بدخشان به گونه غیر قانونی استخراج می شد، اما در ماه گذشته اغلب معادن با شرکت های خصوصی برای پانزده سال قرار داد شده که جلوی استخراج خود سر گرفته شود."

با این حال، او درمورد حمایت زلمی مجددی ازافرادی که معادن ولایت بدخشان را به گونه غیرقانونی استخراج می کنند، چیزی نگفت اما تایید کرد که مشکلات در معادن بدخشان موضوع سیاسی است.

رییس معادن بدخشان می گوید که تا اکنون هیچ گزارشی مبنی بر واکنش تندی باشندگان محل از چگونگی استخراج معادن به دفتر او نرسیده است.
در همین حال، یک نماینده مردم بدخشان در ولسی جرگه می گوید که از جنجال های تازه معادن آگاه شده و قرار است در این مورد با شورای امنیت ملی کشور صحبت کند.
او که خواست نامش در خبر ذکر نشود می گوید در صورت که شورای امینت ملی افغانستان به خواست مردم بدخشان پاسخ مثبت ندهد، او چند عضوی ولسی جرگه و مقامات محلی که در استخراج غیر قانونی معادن دست دارند را به رسانه ها معرفی خواهد کرد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد